گردون نقاب صبح به عمدا برافکند


گردون نقاب صبح به عمدا برافکند

گردون نقاب صبح به عمدا برافکند


راز دل زمانه به صحرا برافکند

راز دل زمانه به صحرا برافکند
راز دل زمانه به صحرا برافکند
مستان صبح چهره مطرا به می کنند
مستان صبح چهره مطرا به می کنند
مستان صبح چهره مطرا به می کنند
کاین پیر طیلسان مطرا برافکند
کاین پیر طیلسان مطرا برافکند
کاین پیر طیلسان مطرا برافکند
جنبید شیب مقرعهٔ صبح دم کنون
جنبید شیب مقرعهٔ صبح دم کنون
جنبید شیب مقرعهٔ صبح دم کنون
ترسم که نقره خنگ به بالا برافکند
ترسم که نقره خنگ به بالا برافکند
ترسم که نقره خنگ به بالا برافکند
در ده رکاب می که شعاعش عنان زنان
در ده رکاب می که شعاعش عنان زنان
در ده رکاب می که شعاعش عنان زنان
بر خنگ صبح برقع رعنا برافکند
بر خنگ صبح برقع رعنا برافکند
بر خنگ صبح برقع رعنا برافکند
گردون یهودیانه به کتف کبود خویش
گردون یهودیانه به کتف کبود خویش
گردون یهودیانه به کتف کبود خویش
آن زرد پاره بین که چه پیدا برافکند
آن زرد پاره بین که چه پیدا برافکند
آن زرد پاره بین که چه پیدا برافکند
چون برکشد قوارهٔ دیبا زجیب صبح
چون برکشد قوارهٔ دیبا زجیب صبح
چون برکشد قوارهٔ دیبا زجیب صبح
سحرا که بر قوارهٔ دیبا برافکند
سحرا که بر قوارهٔ دیبا برافکند
سحرا که بر قوارهٔ دیبا برافکند
هر صبحدم که بر چند آن مهرها فلک
هر صبحدم که بر چند آن مهرها فلک
هر صبحدم که بر چند آن مهرها فلک
بر رقعه کعبتین همه یکتا برافکند
بر رقعه کعبتین همه یکتا برافکند
بر رقعه کعبتین همه یکتا برافکند
با مهره ها کنیم قدح ها چو آسمان
با مهره ها کنیم قدح ها چو آسمان
با مهره ها کنیم قدح ها چو آسمان
آن کعبتین به رقعهٔ مینا برافکند
آن کعبتین به رقعهٔ مینا برافکند
آن کعبتین به رقعهٔ مینا برافکند
دریا کشان کوه جگر باده ای به کف
دریا کشان کوه جگر باده ای به کف
دریا کشان کوه جگر باده ای به کف
کز تف به کوه لرزهٔ دریا برافکند
کز تف به کوه لرزهٔ دریا برافکند
کز تف به کوه لرزهٔ دریا برافکند
کیخسروانه جام ز خون سیاوشان
کیخسروانه جام ز خون سیاوشان
کیخسروانه جام ز خون سیاوشان
گنج فراسیاب به سیما برافکند
گنج فراسیاب به سیما برافکند
گنج فراسیاب به سیما برافکند
عاشق به رغم سبحهٔ زاهد کند صبوح
عاشق به رغم سبحهٔ زاهد کند صبوح
عاشق به رغم سبحهٔ زاهد کند صبوح
بس جرعه هم به زاهد قرا برافکند
بس جرعه هم به زاهد قرا برافکند
بس جرعه هم به زاهد قرا برافکند
از جام دجله دجله کشد پس به روی خاک
از جام دجله دجله کشد پس به روی خاک
از جام دجله دجله کشد پس به روی خاک
از جرعه سبحه سبحه هویدا برافکند
از جرعه سبحه سبحه هویدا برافکند
از جرعه سبحه سبحه هویدا برافکند
آب حیات نوشد و پس خاک مردگان
آب حیات نوشد و پس خاک مردگان
آب حیات نوشد و پس خاک مردگان
بر روی هفت دخمهٔ خضرا برافکند
بر روی هفت دخمهٔ خضرا برافکند
بر روی هفت دخمهٔ خضرا برافکند
از بس که جرعه بر تن افسردهٔ زمین
از بس که جرعه بر تن افسردهٔ زمین
از بس که جرعه بر تن افسردهٔ زمین
آن آتشین دواج سراپا برافکند
آن آتشین دواج سراپا برافکند
آن آتشین دواج سراپا برافکند
گردد زمین ز جرعه چنان مست کز درون
گردد زمین ز جرعه چنان مست کز درون
گردد زمین ز جرعه چنان مست کز درون
هر گنج زر که داشت به عمدا برافکند
هر گنج زر که داشت به عمدا برافکند
هر گنج زر که داشت به عمدا برافکند
اول کسی که خاک شود جرعه را منم
اول کسی که خاک شود جرعه را منم
اول کسی که خاک شود جرعه را منم
چون دست صبح قرعهٔ صهبا برافکند
چون دست صبح قرعهٔ صهبا برافکند
چون دست صبح قرعهٔ صهبا برافکند
ساقی به یاد دار که چون جام می دهی
ساقی به یاد دار که چون جام می دهی
ساقی به یاد دار که چون جام می دهی
بحری دهی که کوه غم از جا برافکند
بحری دهی که کوه غم از جا برافکند
بحری دهی که کوه غم از جا برافکند
یک گوش ماهی از همه کس بیش ده مرا
یک گوش ماهی از همه کس بیش ده مرا
یک گوش ماهی از همه کس بیش ده مرا
تا بحر سینه، جیفهٔ سودا برافکند
تا بحر سینه، جیفهٔ سودا برافکند
تا بحر سینه، جیفهٔ سودا برافکند
می لعل ده چو ناخنهٔ دیدهٔ شفق
می لعل ده چو ناخنهٔ دیدهٔ شفق
می لعل ده چو ناخنهٔ دیدهٔ شفق
تا رنگ صبح ناخن ما را برافکند
تا رنگ صبح ناخن ما را برافکند
تا رنگ صبح ناخن ما را برافکند
جام و می چو صبح و شفق ده که عکس آن
جام و می چو صبح و شفق ده که عکس آن
جام و می چو صبح و شفق ده که عکس آن
گل گونه صبح را شفق آسا برافکند
گل گونه صبح را شفق آسا برافکند
گل گونه صبح را شفق آسا برافکند
آبستنانه عدهٔ توبه مدار بیش
آبستنانه عدهٔ توبه مدار بیش
آبستنانه عدهٔ توبه مدار بیش
کسیب توبه قفل به دل ها برافکند
کسیب توبه قفل به دل ها برافکند
کسیب توبه قفل به دل ها برافکند
آن عده دار بکر طلب کن که روح را
آن عده دار بکر طلب کن که روح را
آن عده دار بکر طلب کن که روح را
آبستنی به مریم عذرا برافکند
آبستنی به مریم عذرا برافکند
آبستنی به مریم عذرا برافکند
هر هفت کرده پردگی رز به مجلس آر
هر هفت کرده پردگی رز به مجلس آر
هر هفت کرده پردگی رز به مجلس آر
تا هفت پردهٔ خرد ما برافکند
تا هفت پردهٔ خرد ما برافکند
تا هفت پردهٔ خرد ما برافکند
بنیاد عقل برفکند خوانچهٔ صبوح
بنیاد عقل برفکند خوانچهٔ صبوح
بنیاد عقل برفکند خوانچهٔ صبوح
عقل آفت است هیچ مگو تا برافکند
عقل آفت است هیچ مگو تا برافکند
عقل آفت است هیچ مگو تا برافکند
داری گشاد نامهٔ جان در ده فلک
داری گشاد نامهٔ جان در ده فلک
داری گشاد نامهٔ جان در ده فلک
گو ده کیا که نزل تو اینجا برافکند
گو ده کیا که نزل تو اینجا برافکند
گو ده کیا که نزل تو اینجا برافکند
کس نیست در ده ارچه علف خانه ای بجاست
کس نیست در ده ارچه علف خانه ای بجاست
کس نیست در ده ارچه علف خانه ای بجاست
کس بر علف چه نزل مهیا برافکند
کس بر علف چه نزل مهیا برافکند
کس بر علف چه نزل مهیا برافکند
چون لاشهٔ تو سخره گرفتند بر تو چرخ
چون لاشهٔ تو سخره گرفتند بر تو چرخ
چون لاشهٔ تو سخره گرفتند بر تو چرخ
منت به نزل یک تن تنها برافکند
منت به نزل یک تن تنها برافکند
منت به نزل یک تن تنها برافکند
امروز کم خورانده فردا چه دانی آنک
امروز کم خورانده فردا چه دانی آنک
امروز کم خورانده فردا چه دانی آنک
ایام، فقل بر در فردا برافکند
ایام، فقل بر در فردا برافکند
ایام، فقل بر در فردا برافکند
منقل برآر چون دل عاشق که حجره را
منقل برآر چون دل عاشق که حجره را
منقل برآر چون دل عاشق که حجره را
رنگ سرشک عاشق شیدا برافکند
رنگ سرشک عاشق شیدا برافکند
رنگ سرشک عاشق شیدا برافکند
سرد است سخت سنبلهٔ رز به خرمن ار
سرد است سخت سنبلهٔ رز به خرمن ار
سرد است سخت سنبلهٔ رز به خرمن ار
تا سستیی به عقرب سرما برافکند
تا سستیی به عقرب سرما برافکند
تا سستیی به عقرب سرما برافکند
بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را
بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را
بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را
کو شعله ها به صرفه و عوا برافکند
کو شعله ها به صرفه و عوا برافکند
کو شعله ها به صرفه و عوا برافکند
گوئی که خرمگس پرداز خان عنکبوت
گوئی که خرمگس پرداز خان عنکبوت
گوئی که خرمگس پرداز خان عنکبوت
بر پر سبز رنگ غبیرا برافکند
بر پر سبز رنگ غبیرا برافکند
بر پر سبز رنگ غبیرا برافکند
ماند به عنکبوت سطرلاب آفتاب
ماند به عنکبوت سطرلاب آفتاب
ماند به عنکبوت سطرلاب آفتاب
زو ذره های لایتجزا برافکند
زو ذره های لایتجزا برافکند
زو ذره های لایتجزا برافکند
از هر دریچه شکل صلیبی چو رومیان
از هر دریچه شکل صلیبی چو رومیان
از هر دریچه شکل صلیبی چو رومیان
بر خیل رنگ رنگ بحیرا برافکند
بر خیل رنگ رنگ بحیرا برافکند
بر خیل رنگ رنگ بحیرا برافکند
نالنده اسقفی ز بر بستر پلاس
نالنده اسقفی ز بر بستر پلاس
نالنده اسقفی ز بر بستر پلاس
رومی لحاف زرد به پهنا برافکند
رومی لحاف زرد به پهنا برافکند
رومی لحاف زرد به پهنا برافکند
غوغای دیو و خیل پری چون بهم رسند
غوغای دیو و خیل پری چون بهم رسند
غوغای دیو و خیل پری چون بهم رسند
خیل پری شکست به غوغا برافکند
خیل پری شکست به غوغا برافکند
خیل پری شکست به غوغا برافکند
مریخ بین که در زحل افتد پس از دهان
مریخ بین که در زحل افتد پس از دهان
مریخ بین که در زحل افتد پس از دهان
پروین صفت کواکب رخشا برافکند
پروین صفت کواکب رخشا برافکند
پروین صفت کواکب رخشا برافکند
طاووس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو
طاووس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو
طاووس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو
گاورس ریزهای منقا برافکند
گاورس ریزهای منقا برافکند
گاورس ریزهای منقا برافکند
مجلس چو گرم گردد چون آه عاشقان
مجلس چو گرم گردد چون آه عاشقان
مجلس چو گرم گردد چون آه عاشقان
می راز عاشقان شکیبا برافکند
می راز عاشقان شکیبا برافکند
می راز عاشقان شکیبا برافکند
ساقی تذرو رنگ به طوق غبب چو کبک
ساقی تذرو رنگ به طوق غبب چو کبک
ساقی تذرو رنگ به طوق غبب چو کبک
طوق دگر ز عنبر سارا برافکند
طوق دگر ز عنبر سارا برافکند
طوق دگر ز عنبر سارا برافکند
بردست آن تذرو چو خون کبوتران
بردست آن تذرو چو خون کبوتران
بردست آن تذرو چو خون کبوتران
می بین که رنگ عید چه زیبا برافکند
می بین که رنگ عید چه زیبا برافکند
می بین که رنگ عید چه زیبا برافکند
ز آن خاتم سهیل نشان بین که بر زمین
ز آن خاتم سهیل نشان بین که بر زمین
ز آن خاتم سهیل نشان بین که بر زمین
چشم نگین نگین چو ثریا برافکند
چشم نگین نگین چو ثریا برافکند
چشم نگین نگین چو ثریا برافکند
چون آب پشت دست نماید نگین نگین
چون آب پشت دست نماید نگین نگین
چون آب پشت دست نماید نگین نگین
پس مهر جم به خاتم گویا برافکند
پس مهر جم به خاتم گویا برافکند
پس مهر جم به خاتم گویا برافکند
چون بلبله دهان به دهان قدح برد
چون بلبله دهان به دهان قدح برد
چون بلبله دهان به دهان قدح برد
گوئی که عروه بال به عفرا برافکند
گوئی که عروه بال به عفرا برافکند
گوئی که عروه بال به عفرا برافکند
یا فاخته که لب به لب بچه آورد
یا فاخته که لب به لب بچه آورد
یا فاخته که لب به لب بچه آورد
از خلق ناردان مصفا برافکند
از خلق ناردان مصفا برافکند
از خلق ناردان مصفا برافکند
خیک است زنگی خفقان دار کز جگر
خیک است زنگی خفقان دار کز جگر
خیک است زنگی خفقان دار کز جگر
وقت دهان گشا همه صفرا برافکند
وقت دهان گشا همه صفرا برافکند
وقت دهان گشا همه صفرا برافکند
مطرب به سحر کاری هاروت در سماع
مطرب به سحر کاری هاروت در سماع
مطرب به سحر کاری هاروت در سماع
خجلت به روی زهرهٔ زهرا برافکند
خجلت به روی زهرهٔ زهرا برافکند
خجلت به روی زهرهٔ زهرا برافکند
انگشت ارغنون زن رومی به زخمه بر
انگشت ارغنون زن رومی به زخمه بر
انگشت ارغنون زن رومی به زخمه بر
تب لرزهٔ تنا تننانا برافکند
تب لرزهٔ تنا تننانا برافکند
تب لرزهٔ تنا تننانا برافکند
چنگی بده بلورین ماهی آب دار
چنگی بده بلورین ماهی آب دار
چنگی بده بلورین ماهی آب دار
چون آب لرزه وقت محاکا برافکند
چون آب لرزه وقت محاکا برافکند
چون آب لرزه وقت محاکا برافکند
بر بط کری است هشت زبان کش به هشت گوش
بر بط کری است هشت زبان کش به هشت گوش
بر بط کری است هشت زبان کش به هشت گوش
هر دم شکنجه دست توانا برافکند
هر دم شکنجه دست توانا برافکند
هر دم شکنجه دست توانا برافکند
چنگ است پای بسته، سرافکنده، خشک تن
چنگ است پای بسته، سرافکنده، خشک تن
چنگ است پای بسته، سرافکنده، خشک تن
چون زرقی که گوشت ز احشا برافکند
چون زرقی که گوشت ز احشا برافکند
چون زرقی که گوشت ز احشا برافکند
نای است بسته حلق و گرفته دهان چرا
نای است بسته حلق و گرفته دهان چرا
نای است بسته حلق و گرفته دهان چرا
کز سرفه خون قنینهٔ حمرا برافکند
کز سرفه خون قنینهٔ حمرا برافکند
کز سرفه خون قنینهٔ حمرا برافکند
در چنبر دف آهو و گور است و یوز و سگ
در چنبر دف آهو و گور است و یوز و سگ
در چنبر دف آهو و گور است و یوز و سگ
کاین صف بر آن کمین به مدارا برافکند
کاین صف بر آن کمین به مدارا برافکند
کاین صف بر آن کمین به مدارا برافکند
حلق رباب بسته طناب است اسیروار
حلق رباب بسته طناب است اسیروار
حلق رباب بسته طناب است اسیروار
کز درد حلق ناله بر اعضا برافکند
کز درد حلق ناله بر اعضا برافکند
کز درد حلق ناله بر اعضا برافکند
در دری که خاطر خاقانی آورد
در دری که خاطر خاقانی آورد
در دری که خاطر خاقانی آورد
قیمت به بزم خسرو والا برافکند
قیمت به بزم خسرو والا برافکند
قیمت به بزم خسرو والا برافکند
رعد سیپد مهرهٔ شاه فلک غلام
رعد سیپد مهرهٔ شاه فلک غلام
رعد سیپد مهرهٔ شاه فلک غلام
بر بوقبیس لرزه ز آوا برافکند
بر بوقبیس لرزه ز آوا برافکند
بر بوقبیس لرزه ز آوا برافکند
خورشید جام خسرو ایران به جرعه ریز
خورشید جام خسرو ایران به جرعه ریز
خورشید جام خسرو ایران به جرعه ریز
بر خاک اختران مجزا برافکند
بر خاک اختران مجزا برافکند
بر خاک اختران مجزا برافکند
تاج و سریر خسرو مازندران ز رشک
تاج و سریر خسرو مازندران ز رشک
تاج و سریر خسرو مازندران ز رشک
خورشید را گداز همانا برافکند
خورشید را گداز همانا برافکند
خورشید را گداز همانا برافکند